آنگونه که یک باغبان، بوستانهاى سرسبز و گلهاى شاداب تربیتمىکند،
و آنگونه که یک کشاورز نمونه، مزرعه خود را به بهترین صورتمطلوب در مىآورد، و آنسان که یک اسبسوار، اسب خودش را به حرکتهاى مناسب و بجاو انعطاف پذیرى در مواقع مختلف و لازم، عادت مىدهد،
انسان هم باید به عنوان باغبان دل و جان، به «تربیتخویش»بپردازد.
آنچه در فرهنگ دینى ما به نام «تادیب نفس» مطرح است، همینادب کردن و تربیتخویشتن است.
مگر همیشه باید به دیگران تذکر داد؟ خودمان که محتاجتریم.
مگر همیشه باید به کار و رفتار این و آن دقت کرد و خوب و بد راشناخت و تذکر داد و داورى کرد؟ خودمان هم بىنیاز از تذکر یا «ارزیابىخویش» نیستیم.
به یک نمونه از روشهاى تعلیمى و خودسازى از زبان حضرت علىعلیه السلامدقت کنیم که فرمود:
«کفاک ادبا لنفسک اجتناب ما تکرهه من غیرک
براى نشان دادن اینکه خودت را ادب و تربیت کردهاى، همین کافىاست که از آنچه در دیگران بد و ناپسند مىدانى، اجتناب و پرهیز کنى.عجبا!... این حرف را سعدى هم به بیانى دیگر، از قول لقمان حکیم چنینآورده است:
«لقمان را گفتند: ادب از که آموختى؟
گفت: از بىادبان! هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، ترک آن را برخودم لازم دیدم.»
حال، مىتوانیم به خودمان نمره و امتیاز بدهیم:
آیا واقعا از آنچه در دیگران زشت و ناپسند مىدانیم، پرهیز مىکنیم؟مثلا اگر کسى به ما بىاعتنایى کند، یا پشتسر ما حرف بزند، یا نوبت ما راغصب کند، ناراحت مىشویم و اگر در ایام امتحان یا هنگام مطالعه، کسىمزاحم ما شود، او را بىفرهنگ و بىتعهد مىدانیم.
خودمان چگونهایم؟... آیا مواظبیم که نسبتبه دیگران بىاحترامى وبىاعتنایى و غیبت و حقکشى و مزاحمت نداشته باشیم؟
مراعات این، نشانه «ادب» از دیدگاه حضرت علىعلیه السلام است.
اگر صفتى ناپسند است، در همه و از همه زشت است، حتى اگر در خودما باشد.
مگر ما با دیگران چه فرقى داریم؟
برخورد «کریمانه» با دیگران، مرتبهاى والاتر از کمال روحى را نشانمىدهد ونشانه عظمتروحى وهمتبلنداست واین یک«هنر بزرگ»است.
هنر آن نیست که بدى را با بدى، تندى را با تندى و خشونت را بارفتارى خشنتر، پاسخ دهى.
اگر «ظرفیت روح» و «کرامت نفس» داشتى و توانستى پرخاشها وخشونتهاى دیگران را با «متانت» و «نرمش» جواب دهى، آنگاه لذتپیروزى بدون لشگر و یاور را خواهىچشید و عقبنشینى حریفراخواهىدید.
امام سجادعلیه السلام از خدا توفیق مىطلبد که در برابر نیرنگبازى وفریبکارى دیگران، خیرخواهانه برخورد کند و با آنان که کنارهگیرى وجدایى پیش مىگیرند، احسان و نیکى کند و به محرومکنندگان بخششکند، با قطع رحم کنندگان صله رحم داشته باشد، نسبتبه کسانى که او را«غیبت» مىکنند، یاد نیکو داشته باشد و به جاى افشاى عیوبشان،خوبیهایشان را بازگوید، از خوبىها تشکر کند و از بدیها چشم بپوشد .
این، همان برخورد «کریمانه» است که هنر مردان بزرگ و روحهاىمتعالى و جانهاى پاک شده از غرور و منیت است و روح معاشرت زیبا درجامعه مکتبى است.
اگر کسى به تو بىمهرى و بىاعتنایى کرد، یا از تو به احترام یاد نکرد، یاخوبیهاى تو را نادیده گرفت، هم مىتوانى بىاعتنایى و بىحرمتى وناسپاسى کنى، که همان «مقابله به مثل» است و از همه کس بر مىآید،هم مىتوانى ضعف و خطاى او را نادیده بگیرى، احترام کنى، خوبیهایشرا بگویى و تقدیر کنى، که این رفتار، «برخورد کریمانه» و یک «هنر» است.
این است که مانند یک تابلوى هنرى، جاودانهمىدرخشدوماندگاراست.
محمد مهدی شیرشکن(شنبه 85 مرداد 14 ساعت 3:28 عصر )
دیدگاههای دیگران () |